جستجو در مقالات منتشر شده


۸ نتیجه برای خسروی

حشمت اله خسروی نیا، محمدعلی ادریس، جواد پوررضا ، سعید انصاری،
دوره ۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۷۸ )
چکیده

تعداد ۱۲۰۰ قطعه جوجه نر و ماده شجره‌دار از سه گروه ژنتیکی مشتمل بر ۹۰ گروه پدری، برای برآورد مقادیر ضرایب توارث‌پذیری و روابط فنوتیپی و ژنتیکی و همچنین بررسی اثرات جنس و محیط نگهداری بر صفات وزن بدن، افزایش وزن، مصرف و ضریب تبدیل خوراک مورد استفاده واقع شد. گروههای ژنتیکی شامل آمیخته‌های مرغهای بومی با یک نژاد خارجی (گروه A)، مرغهای بومی که برای ۲ نسل بر مبنای وزن ۸ هفتگی تحت تأثیر انتخاب بوده‌اند (گروه B) و یک گروه شاهد از مرغهای بومی (گروه C) بود. تمام جوجه‌ها به تفکیک گروههای پدری تا سن چهار هفتگی در قفسهای زمینی نگهداری شدند. سپس جهت دستیابی به ضریب تبدیل خوراک، ۴۹۸ قطعه از جوجه‌ها از سن ۴ تا ۱۰ هفتگی به قفسهای انفرادی انتقال یافتند. نتایج حاصله نشان داد که گروه ژنتیکی آمیخته در مقایسه با دو گروه دیگر، برای تمام صفات وزن بدن در سنین ۲، ۳، ۶، ۸ و ۱۰ هفتگی و همچنین افزایش وزن، مصرف و ضریب تبدیل خوراک در مقاطع سنی ۶-۴، ۸-۶، ۱۰-۸ و ۱۰-۴ هفتگی برتری قابل توجهی دارد. دو گروه ژنتیکی B و C علیرغم برتریهای گروه B در اغلب صفات، تفاوت معنی‌داری نشان ندادند. توارث‌پذیری‌های برآورد شده بر اساس اجزاء واریانس پدری برای صفات مربوط به رشد، حاکی از ماهیت توارثی متوسط به بالا برای این صفات بود. همچنین مقادیر برآورد شده برای مصرف خوراک در سنین مختلف جهت تمام گله در دامنه‌ای از ۱۵/۰ تا ۴۴/۰ قرار داشت که در هر سن خاص پایین‌تر از مقادیر حاصله برای ضریب تبدیل خوراک بود. همبستگیهای ژنتیکی و فنوتیپی بین صفات مربوط به رشد مثبت و اکثراً بالا بود. لیکن همبستگیهای بین صفات تغذیه‌ای در سنین مختلف، تنوع بالایی نشان دادند.
محمدعلی ادریس، حشمت ‌الله خسروی نیا، جواد پوررضا،
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۷۹ )
چکیده

اطلاعات مربوط به ۱۲۰۰ جوجه نر و ماده از ۹۰ گروه پدری به منظور برآورد توارث‌پذیری اندازه‌های بدن و خصوصیات لاشه و روابط ژنتیکی و فنوتیپی آنها، در سه گروه ژنتیکی مشتمل بر مرغ‌های آمیخته بومی با یک نژاد خارجی گوشتی (گروه A)، مرغ‌های بومی که برای دو نسل بر اساس وزن هشت هفتگی تحت انتخاب بوده‌اند (گروه B) و یک گروه شاهد بومی (گروه C) مورد استفاده قرار گرفت. اثر گروه ژنتیکی، جنس و سیستم نگهداری (قفس یا بستر)، اندازه‌های بدن (طول و عرض ساق، و طول، عرض و زاویه سینه) و خصوصیات لاشه (وزن و بازده لاشه، میزان و درصد چربی حفره بطنی نسبت به وزن زنده و وزن لاشه) بررسی شد. آمار مورد نیاز برای اندازه‌های بدن در سن شش هفتگی (زاویه سینه در سن هشت هفتگی)، و آمار مورد نیاز برای خصوصیات لاشه در سن ۱۰ هفتگی جمع‌آوری گردید.

اثر گروه ژنتیکی بر تمام صفات مورد مطالعه (به استثنای عرض ساق پا) معنی‌دار بود (۰۵/۰>P) اثر جنس و روش نگهداری بر تغییرات صفات معنی‌‌دار نبود. دامنه تغییرات برآورد توارث‌پذیری اندازه‌های بدن و خصوصیات لاشه وسیع بود، به طوری که خصوصیات ساق پا و سینه دارای کم‌ترین، و صفات مربوط به چربی حفره شکمی واجد بالاترین مقادیر ضریب وراثت‌پذیری بود. هم‌بستگی فنوتیپی بین اندازه‌های بدن، نسبت به هم‌بستگی ژنتیکی عموماً در حد پایین‌تری بود. هم‌بستگی ژنتیکی بین اندازه‌های بدن و خصوصیات لاشه اکثراً معنی‌دار شد.


مریم خسروی مشیزی، مهدی سرچشمه‌پور،
دوره ۵، شماره ۱۷ - ( پاییز ۱۳۹۴ )
چکیده

کلسیم و پتاسیم از عناصر ضروری هستند که نقش قابل توجهی در افزایش عملکرد، عمر پس از برداشت و بهبود کیفیت بسیاری از میوه‌ها و سبزی‌ها دارند. نقش این عناصر در بهبود خصوصیات کمی و کیفی میوه‌های آب‌دار از اهمیت خاصی برخوردار است و برهمکنش آنها در گیاهانی مثل طالبی کمتر مورد توجه قرار گرفته‌ است. در این پژوهش تأثیر دو سطح کلسیم (۰ و ۳ در هزار) از منبع کلات و سه سطح پتاسیم (۰، ۱ و ۲ در هزار) از منبع سولوپتاس و نیز برهمکنش آنها بر برخی شاخص‌های رشد، عملکرد و کیفیت میوه دو هیبرید طالبی آناناسی و شاه‌پسندی در یک آزمایش فاکتوریل اسپلیت و در قالب طرح بلوک‌های کامل تصادفی با ۳ تکرار در شرایط مزرعه‌ای مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که کاربرد کلسیم باعث افزایش وزن تر و خشک بوته، محتوای آب نسبی و تعداد برگ، میانگین وزن میوه، ضخامت، سفتی گوشت و قطر آن در هر دو رقم و افزایش تعداد میوه رقم شاه‌پسندی شد. هم‌چنین کاربرد پتاسیم باعث افزایش مقدار نسبی آب و تعداد برگ، میانگین وزن میوه، ضخامت، سفتی گوشت، قطر و طول میوه در هر دو رقم و افزایش تعداد میوه در بوته رقم شاه‌پسندی گردید. محلول‌پاشی هم‌زمان کلسیم و پتاسیم بر محتوای آب نسبی و تعداد برگ، عملکرد کل میوه، ضخامت، سفتی گوشت و میزان کاروتنوئید آن تأثیر معنی‌داری داشت. ترکیب کلسیم و پتاسیم در ارقام آناناسی و شاه‌پسندی، به‌ترتیب عملکرد میوه را به‌میزان ۸۰ و ۱۴۷ و مقدار کارتنوئید را ۴۷ و ۸۱ درصد در مقایسه با شاهد افزایش داد که به‌عنوان ترکیب تیمار برتر معرفی می‌گردد.


علی جعفری ملک‌آبادی، مجید افیونی، سید فرهاد موسوی، اردشیر خسروی،
دوره ۸، شماره ۳ - ( پاييز ۱۳۸۳ )
چکیده

در چند دهه اخیر، مصرف کودهای نیتروژن‌دار بدون توجه به آثار آنها بر ویژگی‌های خاک‌ها، محصولات کشاورزی و آلودگی محیط زیست، به طرز چشم‌گیری افزایش یافته است. هدف از انجام این پژوهش بررسی غلظت نیترات و توزیع و تغییرهای آن در آب‌های زیرزمینی مناطق کشاورزی، صنعتی و شهری بخشی از استان اصفهان می‌باشد. به منظور انجام این پژوهش، ۷۵ حلقه چاه در مراکز مهم کشاورزی، صنعتی و شهری اصفهان، نجف‌آباد، شهرضا، نطنز و کاشان انتخاب و نمونه‌برداری از آب به مدت ۵ ماه (دی ۱۳۷۹ تا اردیبهشت ۱۳۸۰) و با فواصل زمانی یک ماه انجام شد. نتایج به‌دست آمده نشان داد که غلظت نیتروژن نیتراتی در آب‌های زیرزمینی اکثر مناطق مورد بررسی در مقایسه با حد استاندارد (۱۰ میلی‌گرم در لیتر) قابل توجه بوده و آلودگی نیتراتی باید در شمار جدی‌ترین مسایل کشاورزی پایدار و بهره‌برداری از منابع آب زیرزمینی این مناطق قرار گیرد. میانگین غلظت نیتروژن نیتراتی در آب‌ چاه‌های مختلف از ۰۳/۱ تا ۷۸/۵۰ میلی‌گرم در لیتر(معادل ۶۴/۴ تا ۵/۲۲۸ میلی‌گرم در لیتر نیترات) متغیر بود. میانگین غلظت نیتروژن نیتراتی در آب‌های زیرزمینی مناطق نجف‌آباد،‌شهرضا، اصفهان و نطنز و کاشان به ترتیب ۵۶/۱۷، ۶/۱۴، ۰۴/۱۶ و ۲۴/۸ میلی‌گرم در لیتر بود و ۵/۹۵، ۱۰۰، ۸۴ و۳/۳۳ درصد از کل چاه‌های این مناطق دارای غلظت نیترات بیشتر از حد استاندارد بودند. البته فراوانی غلظت نیترات درمناطق مختلف، متفاوت بود. بیشترین غلظت نیتروژن نیتراتی در آب‌های زیرزمینی منطقه کشاورزی جنوب شهر نجف‌آباد (۶/۶۴ میلی‌گرم در لیتر) مشاهده شد. بیشترین آلودگی نیترات در اکثر نواحی مربوط به مناطق کشاورزی بود و مناطق صنعتی و شهری در رتبه‌های بعدی قرار داشتند. میانگین غلظت نیترات در آب‌های زیرزمینی تمام مناطق مورد مطالعه شهری، صنعتی و کشاورزی استان، به‌جز مناطق شهری نطنز و کاشان، بیشتر از حد استاندارد بود. غلظت نیترات در آب‌های زیرزمینی اکثر مناطق مورد بررسی روند افزایشی نسبت به زمان داشته و بیشترین غلظت نیترات مربوط به اسفندماه ۱۳۷۹ و فروردین‌ماه ۱۳۸۰ بوده است.
جواد پوررضا، محمد علی ادریس، حشمت اله خسروی‌نیا، علی آقایی،
دوره ۸، شماره ۳ - ( پاييز ۱۳۸۳ )
چکیده

در قالب طرح کاملاً تصادفی، اثر شش ماده افزودنی مختلف به بستر شامل آهک، اسید کلریدریک، زئولیت، زاج‌سفید، پادآمونیاک و اسیدهای چرب بر میزان ازت، pH ، درجه حرارت رطوبت و بار میکروبی بستر جوجه‌های گوشتی مورد بررسی قرار گرفت. هر یک از مواد مذکور به میزان یک کیلوگرم در متر مربع به کار برده شد. تعداد ۶۱۶ قطعه جوجه‌گوشتی (نر و ماده) به ۲۸ گروه ۲۲ قطعه‌ای تقسیم شدند و هر چهار گروه به یکی از هفت تیمارهای آزمایشی از یک‌روزگی تا ۵۶ روزگی اختصاص یافتند. همه تیمارها با جیره یکسان تغذیه و در طول دوره آزمایش معیارهای فوق‌الذکر اندازه‌گیری شدند. رطوبت بستر تحت تأثیر معنی‌دار تیمارها واقع نشد. pH بستر تحت تأثیر معنی‌دار تیمارهای آزمایشی قرار گرفت (۰۵/p<۰) به طوری که در سن ۲۱ روزگی کمترین pH مربوط به زاج‌سفید و بیشترین مربوط به آهک بود. روند تغییر pH در پایان دوره به نحوی بود که pH همه تیمارها تقریباً یکسان بود و اختلاف معنی‌داری بین آنها مشاهده نشد. درجه حرارت بستر تحت تأثیر معنی‌دار تیمارها قرار نگرفت. اختلاف بین تیمارها از لحاظ ازت بستر و بار میکروبی معنی‌دار بود. هم‌بستگی هم‌بستگی بین pH و ازت بستر معنی‌دار و منفی بود (۹۵/۰-= r). اثر تیمارها بر فسفر محلول معنی دار بود و بستر‌های حاوی زاج سفید و پاد آمونیاک به طور معنی داری فسفر محلول کمتری داشتند. هم‌بستگی بین فسفر محلول و pH مثبت و برابر ۴۸/۰=r بود. نتایج نشان داد که استفاده از برخی مواد افزودنی بستر می‌توانند در کاهش pH ، فسفر محلول و افزایش ازت بستر مؤثر باشند و این تأثیر با افزایش زمان احتمالاً به دلیل مصرف‌شدن مواد موثره این گونه افزودنی‌ها کاهش می‌یابد.
الهام خسروی، شهرام دخانی، غلامحسین کبیر،
دوره ۹، شماره ۳ - ( پاييز ۱۳۸۴ )
چکیده

فراورده‌های گوشتی یکی از پر مصرف‎ترین محصولات غذایی می‌باشند. یکی از مشکلاتی که در این نوع مواد غذایی ممکن است مطرح شود، تغییرخواص فیزیکی و شیمیایی آن، خصوصاً افزایش میزان اکسیداسیون چربی‌ها طی نگه‌داری طولانی مدت است. محدودیت مصرف ضد اکسیدان‌های مصنوعی در مواد غذایی موجب شده که تحقیقات وسیعی به منظور تعیین میزان تأثیر ضد اکسیدان‌های طبیعی و جایگزینی ضد اکسیدان‌های مصنوعی با آنها انجام گیرد. در این پژوهش تأثیر دو ضد اکسیدان آلفا توکوفرول و پروپیل گالات بر روی سوسیس مورد بررسی قرار گرفت. چهار تیمار سوسیس آلمانی هر یک به وزن ۳۰ کیلوگرم تهیه شد که تیمارها به ترتیب نمونه‎ شاهد بدون ضد اکسیدان، سوسیس با افزودن۲۰۰ و یا ppm ۵۰۰ آلفا توکوفرول و تیمار چهارم نیز سوسیس دارای ppm ۲۰۰ پروپیل گالات بود. از هر تیمار ۱۲ کیلوگرم در پوشش‌های سلولزی و ۱۸ کیلوگرم در پوشش‌های پلی آمیدی بسته بندی شده و پخته شدند و از هر یک از این نمونه‌ها نیز یک سوم در دمای ۴ درجه سانتی گراد به مدت ۱۰ روز و بقیه در دمای ۱۸- درجه سانتی‌گراد به مدت ۶ ماه انبار شدند. برای سنجش میزان پیشرفت اکسیداسیون نمونه‌ها، ‌از روش تعیین عدد پراکسید و تست اسید تیو باربیتوریک استفاده شد. در طی مدت انبارمانی بیشترین میزان اکسیداسیون در نمونه شاهد مشاهده شد. پروپیل گالات در به تعویق انداختن اکسیداسیون چربی‌ها مؤثرتر از هر دو غلظت آلفا توکوفرول بود. غلظت ppm ۵۰۰ آلفا توکوفرول در به تعویق انداختن اکسیداسیون چربی مؤثرتر از غلظت ppm ۲۰۰ بود. تفاوت بین تیمارها در سطح احتمال ۵ درصد معنی دار بود. در بررسی مقاومت برشی بافت سوسیس‌های نگه‌داری شده در دمای ۴ درجه سانتی‌گراد به مدت ۱۰ روز مشخص شد که بیشترین مقاومت برشی بافت در نمونه‌های بسته بندی شده در پوشش‌های سلولزی دیده می‎شود. نتایج مشابهی در مورد نمونه‎های نگه‌داری شده در دمای ۱۸- درجه سانتی‎گراد به مدت ۶ ماه به دست آمد.
محمد امانزاده، علی مؤمنی، محمود اخوت، محمد جوان‌ جوان‌نیکخواه، وحید خسروی،
دوره ۱۱، شماره ۴۲ - ( زمستان ۱۳۸۶ )
چکیده

  به‌منظور تعیین وضعیت توسعه .Magnaporthe grisea (Hebert) Barr عامل بیماری بلاست برنج، ارزیابی برخی اجزای مقاومت به این بیماری در مرحله گیاهچه و خوشه، و هم‌چنین مطالعه امکان وجود هم‌بستگی بلاست برگ و خوشه، تعدادی ارقام برنج مورد مطالعه قرار گرفتند. ژنوتیپ‌های برنج شامل ۲۳ رقم برنج از ایران، ۵ لاین‌ نزدیک به ایزوژن برای صفت مقاومت به بیماری بلاست و رقم حساس مادری آنها به همراه ۱۱ ژنوتیپ‌ برنج از مؤسسه تحقیقات بین‌المللی برنج، هند و چین بودند. ارقام برنج در آزمایش‌های گلخانه‌ای و در مقابل تعدادی تک جدایه از نژادهای مختلف عامل بیماری و هم‌چنین در خزانه بلاست مزرعه‌ای در مقابل جمعیت مزرعه‌ای آن مورد مطالعه قرار گرفتند. صفات مورد مطالعه شامل تعداد گره گردن خوشه آلوده، اندازه طول لکه در بلاست گردن خوشه و درصد سطح آلوده برگ، تیپ آلودگی، تعداد لکه اسپورزا، اندازه لکه در مرحله گیاهچه و خزانه بلاست بودند. نتایج نشان داد که ارقام محلی ایرانی و لاین‌های C۱۰۴-PKT و Co-۳۹ از لحاظ سطح زیر منحنی توسعه بیماری، تیپ آلودگی در خزانه بلاست برگ و تعداد گره گردن آلوده در گروه حساس قرار گرفتند. در حالی که ارقام اصلاح ‌شده ایرانی و لاین‌های ارسالی از مؤسسه تحقیقات بین‌المللی برنج و لاین‌های نزدیک به ایزوژن، به جز لاین C۱۰۴-PKT ، دارای واکنش نوع مقاوم بودند. در این مطالعه ارقامی مانند فوجی‌مینوری، اوندا و حسن‌سرایی از لحاظ سطح زیر منحنی توسعه بیماری و تیپ آلودگی در خزانه بلاست میزان متوسطی از بیماری را نشان دادند و ارقامی نیمه حساس بودند. نتایج هم‌چنین نشان داد که هم‌بستگی بین اجزای مقاومت مورد مطالعه در مرحله خوشه دهی و برگ در گلخانه و مزرعه در سطح ۱%   (۰۱/۰= a ) معنی‌دار بوده ‌است. در تعدادی از ارقام مانند هراز واکنش آنها به بلاست در مرحله گیاهچه و خوشه دهی متفاوت بود. این نتایج می‌تواند حاکی از کنترل مقاومت به این بیماری توسط ژن‌های متفاوت در دو مرحله رشدی باشد.


ملیحه خسروی، رحیم عبادی، حسین سیدالاسلامی، بیژن حاتمی، خلیل طالبی جهرمی،
دوره ۱۲، شماره ۴۵ - ( پاييز ۱۳۸۷ )
چکیده

در این بررسی لاروهای جوان و لاروهای سن آخر شب‌پره موم‌خوار بزرگ.Galleria mellonella L در معرض موم‌های آغشته به غلظت‌های ۴/۰ میلی‌گرم ماده مؤثره بر لیتر پایریپروکسی‌فن (شبه هورمون جوانی) و ۲۵ میلی‌گرم ماده مؤثره بر لیتر دیفلوبنزورون (ممانعت کننده سنتز کیتین) در دماهای ۲۵ ،۳۰ و ۳۵ درجه سانتی‌گراد، رطوبت نسبی ۵±۶۵ درصد و تاریکی مطلق قرار گرفتند. آزمایش‌ها نشان داد که این دو ترکیب باعث بروز تلفات لاروی در مقایسه با تیمار شاهد می‌گردند. بیشترین تلفات در مجموع دو سن لاروی مربوط به دیفلوبنزورون با ۹/۳۳ درصد و بعد پایریپروکسی‌فن با ۱/۲۴ درصد بود. این دو ترکیب بیشترین تلفات را روی لاروهای جوان به ترتیب با میانگین ۸/۵۷ و ۵/۳۱ درصد ایجاد کردند. درصد تشکیل شفیره و درصد خروج حشرات کامل در تیمار دیفلوبنزورون با تیمار شاهد تفاوتی نداشت، اما پایریپروکسی‌فن باعث کاهش تشکیل شفیره تا ۴/۴۸ درصد و کاهش درصد خروج حشرات کامل تا ۸/۴۴ درصد گردید. هم‌چنین این ترکیب باعث بروز ناهنجاری‌هایی به میزان ۱/۵۵ درصد در شفیره‌های تشکیل شده گردید. تأثیر شبه هورمون جوانی از نظر موارد فوق روی لاروهای سن آخر بیشتر از لاروهای جوان بود. کاربرد این ترکیب در دمای ۲۵ و ۳۰ درجه سانتی‌گراد باعث بروز بیشترین اختلالات شفیرگی به ترتیب تا ۱/۶۲ و ۷۸ درصد گردید و در دمای ۳۵ درجه سانتی‌گراد بروز شفیره‌های ناسالم تا ۷/۱۹ درصد کاهش یافت. در مجموع تیمار لاروهای سن آخر با تنظیم کننده‌های رشد در دمای ۳۵ درجه سانتی‌گراد باعث افزایش درصد خروج حشرات کامل غیر طبیعی به میزان ۴/۴۹ درصد گردید. این ترکیبات روی کاهش میزان تخم‌ریزی و کاهش درصد تفریخ تخم حشرات به‌طور یکسان عمل کردند و۹۰-۷۰ درصد باعث کاهش ظهور نتاج نسل بعدی گردیدند. از این‌رو تأثیر چشم‌گیری در کاهش جمعیت آفت دارند. با توجه به اثر ترکیبات تنظیم کننده رشد بر برخی ویژگی‌های بیولوژیک لاروها، امکان استفاده از آنها به تنهایی یا همراه با دیگر ترکیبات شیمیایی (حشره‌کش‌های تدخینی) در کنترل تلفیقی این‌گونه آفات انباری میسر است.

صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به Isfahan University of Technology - مجله تولید و فرآوری محصولات زراعی و باغی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق