جستجو در مقالات منتشر شده


۱۱ نتیجه برای عرب

کریم عرب سلمانی، امیر هوشنگ جلالی، پیمان جعفری،
دوره ۳، شماره ۷ - ( بهار ۱۳۹۲ )
چکیده

  به منظور بررسی روش ­ های مختلف جداسازی بذر طالبی ( Cucumis melo L . var. reticualus ) از بافت ­ های گوشتی اطراف آن (پلاسنتا) و هم‌چنین تأثیر این روش­ها بر ویژگی­های مختلف جوانه‌زنی بذر، پژوهشی در سال ۱۳۸۷ در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی ورامین انجام شد. در این پژوهش، که با استفاده از طرح بلوک­های کامل تصادفی با سه تکرار صورت پذیرفت، از سه روش جداسازی بذر همچون تخمیر (به مدت ۲۴ و ۴۸ ساعت)، اسید سولفوریک (۵/۰، ۱، ۲، ۱۲، ۲۴، ۴۹ و ۹۸ درصد) و اسید کلریدریک (۵/۰، ۱، ۲، ۸/۴، ۵/۹، ۱۸ و ۳۸ درصد) استفاده شد. نتایج آزمایش نشان داد که تیمار اسید سولفوریک ۹۸%، ظرف مدت ۵ دقیقه فرایند جداسازی بذر را به خوبی انجام داده و با داشتن سرعت جوانه‌زنی ۰۵۸/۰ بذر جوانه زده در روز از تیمارهای برتر آزمایش محسوب گردید. در تیمار اسید کلریدریک، به ویژه در غلظت­های زیاد (۱۸ و ۳۸ درصد)، اگرچه جداسازی بذر با سرعت قابل قبولی انجام شد و اثرهای مثبتی نیز بر سرعت و میزان جوانه‌زنی بذر داشت، اما آزمون هدایت الکتریکی محلول بذر نشان داد که این تیمارها باعث افزایش نشت مواد سلولی شده و هم‌چنین کاهش معنی­دار طول ریشه­چه و ساقه­چه را نیز به دنبال خواهند داشت. تیمارهای تخمیر، بجز طولانی کردن مدت زمان لازم برای جداسازی بذر (۲۴ و ۴۸ ساعت)، اثرهای مثبتی بر جداسازی و ویژگی­های جوانه‌زنی داشتند. در بین تیمارها، تیمار اسید سولفوریک ۹۸% هم به واسطه جداسازی بذر از قسمت­های گوشتی در زمان کمتر و هم به دلیل اثر مثبت بر ویژگی­های جوانه‌زنی بر سایر تیمارها برتری داشت.

 


کریم عرب سلمانی، امیرهوشنگ جلالی، پیمان جعفری،
دوره ۳، شماره ۸ - ( تابستان ۱۳۹۲ )
چکیده

  به منظور بررسی تأثیر اتفون بر کنترل گل‏های نر در طالبی، آزمایشی در قالب کرت­های یکبار خرد شده براساس طرح بلوک­های کامل تصادفی با سه تکرار، به‌مدت دو سال (۸۶-۱۳۸۵)، در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی ورامین صورت گرفت. فاکتور اصلی شامل سه مرحله رشد گیاه (۳ برگی، ۶ برگی و اوایل مرحله رشد زایشی) و فاکتور فرعی شامل چهار سطح اتفون (صفر، ۱۰۰، ۲۰۰ و ۳۰۰ میلی‏گرم در لیتر) انتخاب شد. زمان ظهور گل‏های ماده، تعداد گل‏های نر و ماده ۷ و ۱۴ روز پس از کاربرد اتفون، عملکرد کل و نسبت گل‏های ماده به نر مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که واکنش گیاه با افزایش غلظت اتفون در مراحل مختلف رشد متفاوت است. با به‏کارگیری اتفون با غلظت­های ۱۰۰، ۲۰۰ و ۳۰۰ میلی‏گرم در لیتر، زمان ظهور گل‏های ماده نسبت به تیمار شاهد به‌ترتیب ۶، ۱۳ و ۱۵ روز به تأخیر افتاد. بیشترین میزان عملکرد (۲۶۴۳۰ کیلوگرم در هکتار) با مصرف ۲۰۰ میلی‏گرم در لیتر اتفون در مرحله سه برگی به­دست آمد. در این حالت، نسبت گل‏های ماده به نر در بیشترین مقدار خود (۵/۸۱ درصد) بود. در غلظت زیاد اتفون (بیش از ۲۰۰ میلی‏گرم در لیتر) در تمام مراحل رشدی، به‌ویژه در مرحله رشد زایشی، کاهش عملکرد و کاهش نسبت گل‏های ماده به نر رخ داد. نتایج این پژوهش نشان داد که آثار مفید کاربرد اتفون فقط با رعایت زمان مناسب رشد گیاه امکان­پذیر است.


محمد مهدی فخرائی، مصطفی عرب، مهران عنایتی شریعت پناهی،
دوره ۴، شماره ۱۲ - ( تابستان ۱۳۹۳ )
چکیده

لیسیانتوس Eustoma grandiflorum گل نسبتاً جدیدی است که به سرعت در رده ده گل برتر شاخه بریده در دنیا قرار گرفته است. در این پژوهش برای اولین بار در دنیا، کشت میکروسپور گل لیسیانتوس انجام شد. در این پژوهش میزان پاسخ به آندروژنز در هفت رقم لیسیانتوس به کشت میکروسپور در شرایط کاملاً یکسان کشت بررسی شد. در آزمونی مجزا نیز تأثیر تنظیم کننده‌های رشد را در القای هاپلوئیدی لیسیانتوس از طریق کشت میکروسپور، مورد بررسی قرار دادیم. اثر متقابل ۲,۴-D با سه سطح غلظت mg/l ۲ و ۱، ۵/۰ و کینتین با سه میزان mg/l ۱ و ۵/۰، ۱/۰ مورد مطالعه قرار گرفت؛ هم‌چنین اثر متقابل NAA با دو سطح غلظت ۱ و ۵/۰ میلی‌گرم بر لیتر و کینتین با غلظت ۱ و ۵/۰ میلی‌گرم بر لیتر به‌صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با فاکتورهای ۳×۲ و ۲×۲ هر یک با سه تکرار بررسی شد. بر اساس نتایج به‌دست آمده تمام ارقام به آندروژنز پاسخ مثبت دادند، اما بیشترین تغییرات مربوط به دو رقم ‘ماریاچی پیور وایت’ و ‘ماریاچی بلو پیکوتی ایمپرود’ بود. در تیمار mg/l ۵/۰ NAA با mg/l ۱ کینتین سوسپانسور تشکیل شد. در تیمار mg/l ۵/۰ ۲,۴-D همراه mg/l ۱/۰ کینتین و تیمار mg/l ۵/۰ ۲,۴-D با mg/l ۵/۰ کینتین تقسیم سلولی صورت گرفت و ساختار چند سلولی دیده شد، هم‌چنین در تیمار mg/l ۲ ۲,۴-D همراه mg/l ۱ کینتین میکروسپورها شروع به تقسیم سلولی کردند. در آزمایشی دیگر، اثر نور در زمان انکوبه کردن، با ۱۶ ساعت روشنایی و ۸ ساعت تاریکی بررسی شد. در این آزمایش مشخص گردید که نور سفید، تغییر قابل ملاحظه‌ای را در میکروسپورها ایجاد نمی‌کند.
محبوبه عرب بیگـی، احمد ارزانـی، محمد مهدی مجیـدی، فرشاد حبیبی، اسعد رخزادی ، بدرالدین ابراهیم سید طباطبایی،
دوره ۵، شماره ۱۷ - ( پاییز ۱۳۹۴ )
چکیده

یکی از گونه­های وحشی تتراپلوئید ( ۲n = ۴x = ۲۸, CCDD) خویشاوند گندم cylindrica Aegilops می­باشد که به‌عنوان مخزن بالقوه حاوی ژن­های باارزش از جمله تحمل تنش­های زنده و غیر زنده برای اصلاح گندم محسوب می­گردد. در این مطالعه تنوع ژنتیکی ۶۶ ژنوتیپ cylindrica Ae. جمع­آوری شده از مناطق غربی و شمال‌ غربی ایران با استفاده از صفات مورفولوژیک کمی و کیفی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که صفت طول پوشینه (لما) در بین صفات کمی دارای بیشترین تنوع و صفت رنگ گلوم در بین صفات کیفی دارای بیشترین چند شکلی بوده­اند. تجزیه به مؤلفه­های اصلی منجر به شناسایی ۶ مؤلفه شد که مؤلفه اول به‌تنهایی ۳/۳۰ درصد واریانس کل را توجیه کرد و درآن صفات رنگ برگ پرچم و پرزداری برگ پرچم بیشترین سهم را داشتند. بنابراین مؤلفه اول به‌عنوان مؤلفه برگ پرچم نامگذاری شد. مؤلفه­های دوم و سوم به‌ترتیب ۱/۱۸ و ۲/۱۵ درصد تغییرات را توجیه کردند و به‌عنوان مؤلفه­های پوشینه و فنولوژی شناخته شدند. با توجیه تجزیه خوشه­ای، نمونه­های مورد مطالعه را در ۳ گروه، گروه­بندی کرد که ژنوتیپ­های مربوط به مناطق غرب کشور در یک گروه و نمونه­های مناطق شمال‌‌ غرب در دو گروه جداگانه قرار گرفتند. براساس نتایج مطالعه حاضر می­توان چنین نتیجه­گیری نمود که تنوع ژنتیکی بالایی بین ژنوتیپ­های این خویشاوند وحشی گندم وجود داشته که می­تواند برای برنامه­های اصلاحی گندم به‌خصوص تحمل به تنش‌های زنده و غیر زنده مورد بهره­برداری قرار گیرد.


مسعود عرب ابوسعدی، ابراهیم روغنی، بیان حسن‌زاده،
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( پاييز ۱۳۸۵ )
چکیده

اثر سطوح مختلف انرژی (۲۷۰۰، ۲۹۰۰ و ۳۱۰۰، کیلوکالری در کیلوگرم) و نسبت‌های مختلف انرژی به پروتئین (۱۹۵، ۲۱۵ و ۲۳۹) در جیره، بر عملکرد تولیدی مرغ‌های تخم‌گذار بومی استان فارس در مرحله دوم تخم‌گذاری بررسی شد. ۲۱۶ قطعه مرغ تخم‌گذار بومی در سن ۴۵ هفتگی در ۶ گروه ۴ قطعه‌ای به ۹ تیمار مورد آزمایش اختصاص داده شد. جیره‌های آزمایشی به‌گونه‌ای فرموله شد که هر یک از سطوح انرژی دارای سه نسبت مختلف انرژی به پروتئین باشد. سپس جیره‌های آزمایشی به مدت ۲۰ هفته (هفته ۴۲ تا ۶۲) به صورت آزاد و در قالب طرح کاملاً تصادفی در اختیار مرغ‌ها قرار گرفت. درصد تخم‌گذاری، وزن تخم‌مرغ‌های تولیدی، افزایش وزن و درصد ماندگاری مرغ‌ها بین تیمارهای مختلف، تفاوت معنی‌داری با هم نداشتند (۰۵/۰ .(P>میزان خوراک مصرفی روزانه تفاوت معنی‌داری را بین جیره‌های ۱، ۲ و ۳ (۳۱۰۰) و ۵(۲۹۰۰) با جیره ۷ (۲۷۰۰) نشان داد (P<۰,۰۵) ، به طوری‌ که جیره‌های ۱، ۲، ۳ و ۵ کمتر مصرف شد. تأثیر کلی سطوح مختلف انرژی بر مصرف خوراک و ضریب تبدیل خوراک معنی‌دار بود (P<۰,۰۵)، به طوری‌ که سطح انرژی ۳۱۰۰ با ۲۷۰۰ تفاوت معنی‌دار داشت (P<۰,۰۵) و کمتر مصرف شد. ضریب تبدیل خوراک برای سطح انرژی ۳۱۰۰ اختلاف معنی‌داری با سطح ۲۷۰۰ داشت. قیمت خوراک به ازای تولید هرکیلو تخم‌مرغ به طور معنی‌داری با افزایش سطح انرژی و پروتئین جیره افزایش یافت (P<۰,۰۵). براساس نتایج به نظر می‌رسد که سطح انرژی ۲۷۰۰ کیلوکالری در کیلوگرم و ۳۱/۱۱ درصد پروتئین برای تأمین نیازهای تولیدی مرغ‌های تخم‌گذار بومی فارس در مرحله دوم تخم‌گذاری کافی و اقتصادی‌تر ‌باشد.


مسعود عرب ابوسعدی، ابراهیم روغنی، محمدجواد ضمیری، مهدی عبدالحسین‌زاده،
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۸۵ )
چکیده

در این آزمایش، اثر سطوح مختلف انرژی قابل سوخت و ساز (۲۷۰۰، ۲۹۰۰ و ۳۱۰۰ کیلوکالری در کیلوگرم) و پروتئین (۱۳، ۵/۱۴ و ۱۶ درصد) جیره در قالب یک طرح کاملاً تصادفی به روش فاکتوریل (۳×۳) بر عملکرد تولیدی مرغ‌های بومی فارس در مرحله اول تخم‌گذاری بررسی شد. به این منظور ۲۱۶ قطعه نیمچه بومی ۲۵ هفتگی، به ۵۴ گروه ۴ قطعه ای با میانگین وزنی مشابه (۱۶۹ ±۹۹۴ گرم) تقسیم شدند و هر یک از ۹ تیمار آزمایشی در ۶ تکرار مورد مقایسه قرار گرفتند. تنظیم جیره‌ها به صورتی بود که هر سطح انرژی، دارای سه سطح پروتئین بود و سپس جیره‌های آزمایشی به مدت ۲۰ هفته (هفته ۲۵ تا ۴۵) به صورت آزاد تغذیه شدند. نتایج نشان داد که خوراک مصرفی روزانه درکل دوره جیره‌های ۱ (با سطح انرژی ۳۱۰۰ و ۱۶ درصد پروتئین) و ۳ (با سطح انرژی ۳۱۰۰ و ۱۳ درصد پروتئین) کمتر از (۰۵/۰> P) جیره ۷ (با سطح انرژی ۲۷۰۰ و ۱۶ درصد پروتئین) بود (به ترتیب ۵/۹۰ و ۳۰/۸۷ در مقابل ۲۰/۱۰۱ گرم). اثر سطوح انرژی بر مصرف خوراک، انرژی مصرفی روزانه و ضریب تبدیل خوراک معنی‌دار بود (۰۵/۰> P). ضریب تبدیل خوراک در سطح انرژی ۳۱۰۰ با ۲۷۰۰ اختلاف معنی‌داری (۰۵/۰> P) داشت (به ترتیب ۸۵/۲ در مقابل ۰۸/۳). تأثیر سطوح پروتئین بر پروتئین مصرفی روزانه و اسید اوریک فضولات معنی‌دار بود (۰۵/۰> P) به طوری که میزان اسید اوریک در سطح پروتئین ۱۶ درصد بالاتر از ۱۳ درصد (۴۰/۱۱ در مقابل ۵/۱۰ گرم) بود. نتایج این آزمایش نشان داد که استفاده از سطح انرژی ۲۷۰۰ کیلوکالری و سطح پروتئین ۱۳ درصد برای تأمین نیاز مرغ‌های بومی فارس در مرحله اول تولید توصیه می‌شود.
نفیسه مهدوی عرب، رحیم عبادی، بیژن حاتمی، خلیل طالبی جهرمی،
دوره ۱۱، شماره ۴۲ - ( زمستان ۱۳۸۶ )
چکیده

  به منظور بررسی اثر حشره­کشی برخی از عصاره­های گیاهی، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کامل تصادفی با سه تکرار روی سوسک چهار نقطه­ای حبوبات در آزمایشگاه انجام شد. این عصاره‌ها‌ از ۲۲ گیاه با سه حلال استون، متانول و هگزان گرفته شدند. آزمایش در شرایط دمایی ۲۵ درجه سانتی‌گراد، رطوبت نسبی ۵ ± ۷۰ درصد و دوره نوری ۱۶ ساعت تاریکی و ۸ ساعت روشنایی انجام گرفت. هر واحد آزمایشی شامل یک ظرف پتری مفروش شده با کاغذ صافی بود که به عصاره­ها آغشته شده بود و در هر یک ۲۵ سوسک چهار نقطه­ای حبوبات رها سازی شد. حشرات تلف شده بعد از ۳۶ ساعت شمارش شدند. در این پژوهش بر اساس فرض طرح، عصاره‌هایی با کمتر از ۵۰ درصد تلفات، از لیست عصاره‌های مورد آزمایش برای مراحل بعدی حذف ‌گردیدند. به این ترتیب عصاره‌های متانولی برگ کلپوره ( با ۵۵ درصد تلفات )، هگزانی شیرتیغال (با ۶/۵۴ درصد تلفات)، استونی برگ استبرق (با ۶/۵۳ درصد تلفات)، متانولی شاتره (با ۷/۵۲ درصد تلفات)، متانولی فلفل‌دلمه (با ۵۰ درصد تلفات ) و استونی آویشن شیرازی ( با۵۰ درصد تلفات ) با بالاترین درصد تلفات در غلظت ۳۰۰ میکرولیتر بر میلی‌لیتر، در مقایسه با شاهد جهت آزمایش اصلی برگزیده شدند. سپس تأثیر شش عصاره فوق، با پنج غلظت ۱۵۰، ۲۲۴، ۳۳۵، ۵۰۲ و ۷۵۰ میکرولیتر بر میلی‌لیتر روی سوسک چهار نقطه‌ای حبوبات بررسی شدند. این آزمایش نیز در آزمایشگاه به صورت فاکتوریل در قالب طرح کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. حشرات تلف شده بعد از ۳۶ ساعت شمارش شدند. در غلظت ۷۵۰ میکرولیتر بر میلی‌لیتر، عصاره استونی آویشن شیرازی و متانولی شاتره با ۳/۸۸% بالاترین و هگزانی شیر تیغال با ۳/۷۸% پایین‌ترین درصد تلفات را نشان دادند. در همه تیمارها با افزایش غلظت درصد تلفات افزایش یافت. مقدار LC۵۰ محاسبه شده برای سوسک چهار نقطه‌ای حبوبات پس از ۳۶ ساعت از تیمار دهی با عصاره­های گیاهی نشان داد که این سوسک در برابر عصاره آویشن شیرازی و شیر تیغال به ترتیب با مقدار LC۵۰ برابر با ۲۷/۱۲۶ و ۰۹/۳۷۰ میکرولیتر بر میلی­لیتر بیشترین و کم‌ترین حساسیت را نسبت به سایر عصاره­ها از خود نشان داد. از بین غلظت‌ها و گیاهان آزمایش شده عصاره ۵ گیاه با غلظتی که بالاترین تلفات را روی سوسک چهار نقطه‌ای حبوبات داشتند جهت آزمایش روی لارو برگخوار چغندر قند در گلخانه استفاده شدند. این آزمایش در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با چهارتکرار اجرا شد. عصاره استونی برگ استبرق با ۵/۵۷ % بیشترین وآویشن شیرازی با ۵/۲۷ % کمترین تأثیر را نسبت به سایر عصاره­ها روی لارو برگخوار چغندرقند داشتند.


سید علی اصغر هاشمی، محمود عرب خدری،
دوره ۱۱، شماره ۴۲ - ( زمستان ۱۳۸۶ )
چکیده

  به منظور ارزیابی کمی رسوب دهی حوزه‌های آبخیز فاقد آمار، استفاده از مدل‌های تجربی اجتناب ناپذیر است. مدل EPM یکی از مدل‌های مورد استفاده در ایران می باشد که بعضاً مورد ارزیابی قرار گرفته است. ولیکن اغلب ارزیابی‌ها، با استفاده از آمار رسوب رودخانه‌ها انجام پذیرفته و از اندازه‌گیری مستقیم رسوبات در مخازن سدها و بندها کمتر استفاده شده است، در صورتی که روش اندازه‌گیری رسوبات مخازن سدها و بندها از دقت بالاتری برخوردار می‌باشد. در این تحقیق تعداد ۹ حوزه آبخیز کوچک در استان سمنان انتخاب شده‌اند. درخروجی این حوزه‌ها، سدهای خاکی کوتاه طی سال‌های گذشته احداث گردیده‌اند که عمر آنها به ده سال می‌رسد. این سدها تا زمان اندازه‌گیری رسوب سرریز ننموده‌اند و به همین دلیل تمامی رسوبات تولیدی حوزه آبخیز بالادست آنها در مخازن سدها به تله افتاده‌اند. مقدار رسوبات ته نشین شده در مخازن این سدها از طریق عملیات نقشه برداری محاسبه شد. وزن مخصوص ظاهری رسوبات در هر مخزن اندازه‌گیری شد و مقادیر حجمی رسوبات به مقادیر وزنی تبدیل گردید. با استفاده از مدل EPM مقدار رسوب تولیدی حوزه‌ها به صورت حجمی و وزنی برآورد گردید. مقادیر رسوب تولیدی اندازه‌گیری شده در مخازن سدها با مقادیر برآورد شده با استفاده از آزمون t استیودنت مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج نشان داد که اختلاف بین میانگین‌ها برای مقادیر حجمی و وزنی رسوب دهی برآورد شده با استفاده از مدل EPM با مقادیر اندازه‌گیری شده، در سطح ۵ درصد معنی‌دار نمی‌باشد ولی تعیین کارایی و میانگین نسبی مجذور مربعات خطای مدل نشان داد که مدل EPM از کارایی نسبتاً پایینی در برآورد رسوب دهی حوزه‌های آبخیز مناطق مورد مطالعه برخوردار است.


حسام عرب نژاد، مسعود بهار، علی تاج آبادی پور،
دوره ۱۲، شماره ۴۵ - ( پاييز ۱۳۸۷ )
چکیده

به منظور ارزیابی تنوع ژنتیکی ارقام پسته ایرانی، کارایی آغازگرهای ریزماهواره ای جداسازی شده از گونه وحشی خنجوک(.Pistacia khinjuk Stocks) روی ژنوتیپ‌های تجاری پسته متعلق به گونه .P.vera L بررسی شد. از مجموع ۲۷ جفت آغازگر SSR استفاده شده، ۲۵ جفت آغازگر قادر به تکثیر DNA در ارقام مختلف پسته بودند که از این تعداد، ۱۹ جفت آغازگر تکثیر تمیز و قابل تفسیری داشته و از انتقال‌پذیری مطلوبی روی ارقام اهلی برخوردار بودند. مقایسه الگوهای تکثیر نشان داد، ۱۱ جفت آغازگر محصول چندشکل دارند که مجموع ۴۸ آلل در دامنه‌ای از دو تا ۱۱ آلل را در بین ژنوتیپ‌های تحت بررسی تکثیر نمودند. متوسط تعداد آلل به ازای هر جایگاه و هتروزیگوسیتی مشاهده شده، به ترتیب ۶۹/۳ و ۶۹/۰ محاسبه گردید که حاکی از محتوای بالای اطلاعات نشانگرهای استفاده شده بود. بر اساس تجزیه خوشه‌ای به روش UPGMA و ضریب تشابه نی، ژنوتیپ‌های تجارتی پسته یک گروه بزرگ با سه زیر گروه متفاوت را تشکیل دادند، در حالی که ژنوتیپ‌های قزوینی ‌زودرس و سرخس که میوه‌های ریزتری داشته و به مناطق خاصی محدود هستند، در دو گروه متفاوت و مستقل از گروه ارقام تجاری پسته قرار گرفتند. به نظر می‌رسد ژنوتیپ قزوینی زودرس از سرخس مشتق شده باشد که ژنوتیپ اخیر احتمالاً یک ژنوتیپ تأثیرگذار در تکامل پسته‌های تجاری می‌باشد. نتایج این مطالعه نشان داد که نشانگرهای ریزماهواره پسته خنجوک با پراکندگی مناسب در طول ژنوم، از انتقال پذیری مناسبی بر روی ژنوتیپ‌های پسته اهلی برخوردار هستند و بنابراین می‌توان از این نشانگرها برای انگشت نگاری ژنتیکی ارقام تجاری پسته استفاده نمود.
نسرین رزمی، غلامحسین عرب، ابراهیم هزار جریبی، سیاوش رعیت پناه،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۸-۱۴۰۲ )
چکیده

عملکرد دانه در سویا یک صفت کمی پیچیده بوده و تحت تأثیر عوامل متعدد ژنتیکی و محیطی قرار می¬گیرد. در این پژوهش ۱۳ ژنوتیپ برتر به همراه ارقام شاهد ساری و کتول در سه منطقه اقلیم گرم و مرطوب شمال کشور (ساری، گرگان و مغان) در طی دو سال زراعی ۱۳۹۳ و ۱۳۹۴ در قالب طرح بلوک‌های کامل تصادفی در سه تکرار کشت شدند. مقایسه میانگین عملکرد دانه در طی دو سال و سه منطقه نشان داد که ژنوتیپ  G۱۵ بیشترین میزان تولید را به خود اختصاص داد و پس از آن ژنوتیپ‌های G۲، G۴ وG۹ در رتبه¬های بعدی قرار گرفتند بررسی ضریب رگرسیون خطی نشان داد تعداد دانه در مترمربع (R² = ۰,۷۷) و تعداد غلاف در بوته (R² = ۰.۶۶) با عملکرد دانه همبستگی مثبت و معنی¬داری داشت. درحالی¬که همبستگی وزن صد دانه با عملکرد دانه غیر معنی¬دار بود (R² =۰.۰۲). از نظر درصد آلودگی به بیماری پوسیدگی ذغالی، ژنوتیپ‌های G۲ وG۳ بیشترین درصد آلودگی و ژنوتیپ G۴ کمترین درصد آلودگی به بیماری را داشتند. در مجموع آلودگی به بیماری پوسیدگی ذغالی در تمامی ژنوتیپ‌های مورد بررسی  زیر ۱۰ درصد بوده و جزء ژنوتیپ‌های متحمل به این بیماری محسوب می‌شوند. نتایج تجزیه پایداری ژنوتیپ‌ها با روش GGE بای¬پلات نشان داد که دو مؤلفه اول و دوم ۷۰/۶ درصد از تغییرات کل عملکرد دانه را توجیه کردند. بر اساس نمودار کدام در کجا  GGEبای¬پلات ژنوتیپ¬های G۴، G۱۵،  G۱۲و G۷در رئوس چند ضلعی قرار داشته و در گروه ژنوتیپ¬های واکنش¬پذیر به محیط و ژنوتیپ¬هایG۲ ، G۳ وG۱ در گروه ژنوتیپ-های پایدار بودند. ژنوتیپG۴  بهترین ژنوتیپ در محیط¬های مغان۱ و مغان۲، ژنوتیپG۱۵ بهترین ژنوتیپ در محیط¬های ساری۱ و گرگان۲ و ژنوتیپ G۱۲  بهترین ژنوتیپ در محیط¬ ساری۲ بودند. در مقایسه ژنوتیپ‌های مورد بررسی با ژنوتیپ ایده‌آل، ژنوتیپ-هایG۱۵ ، G۹، G۲ وG۱ با داشتن کمترین فاصله از ژنوتیپ ایده‌آل در گروه ژنوتیپ‌های پایدار قرار گرفتند. نمودار بای¬پلات بررسی هم‌زمان عملکرد دانه و پایداری ژنوتیپ‌ها، نشان داد که عملکرد دانه ژنوتیپG۲  نزدیک به میانگین بوده و از پایداری نسبتاً خوبی در تمامی محیط‌های مورد مطالعه برخوردار بود. در این بررسی محیط ساری۱ (ساری۱۳۹۳) با قدرت نمایندگی بالا موثرترین محیط از لحاظ توان تمایز بین ژنوتیپ¬ها بوده و محیط گرگان۲ (گرگان ۱۳۹۴) در رتبه بعدی قرار گرفت. بر اساس تحمل به بیماری پوسیدگی ذغالی، عملکرد دانه و نماهای مختلف بای¬پلات، ژنوتیـپ G۲ می‌تواند به¬عنوان یک ژنوتیپ پرمحصول و پایدار، کاندید یک رقم جدید سویا باشد. 

حسن فضائلی، مرتضی عرب نصرت آبادی، کیوان کرکودی، سید احمد میرهادی،
دوره ۱۳، شماره ۴۸ - ( تابستان ۱۳۸۸ )
چکیده

این پژوهش به منظور تعیین ارزش غذایی علوفه گیاه سیب زمینی ترشی از نظر تغذیه دام انجام گرفت . بدین منظور، این گیاه در مرحله ، گل دهی کامل برداشت، چاپر و خشک گردید و سپس ترکیبات شیمیایی آن انداز ه گیری شد . آنگاه این علوفه با پنج نسبت شامل صفر، ١٠ ٣٠ و ٤٠ درصد با یونجه توام شد و قابلیت هضم آنها با روش برون تنی ونیز درون تنی با استفاه از گوسفند، در قالب طرح مربع ،٢٠ لاتین به صورت چرخشی در زمان، تعیین گردید . ترکیبات مغذی علف مزبور، به جز پروتئین خام تا حدود زیادی نزدیک به یونجه بود . قابلیت هضم آزمایشگاهی ماده خشک و ماده آلی تحت تأثیر نسبت یونجه و علوفه سیب زمینی قرار نگرفت ولی قابلیت هضم ماده آلی در نتایج آزمایش بر روی گوسفند نشان داد که افزایش نسبت .(P<٠/ ماده خشک در سطح ٤٠ درصد علوفه سیب زمینی کاهش نشان داد ( ٠٥ این علوفه تا سطح ٣٠ درصد در جیره غذ ایی اثری بر قابلیت هضم نداشت ولی وقتی میزان علف سیب زمینی ترشی به ٤٠ درصد رسید سبب کاهش قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی و بخش فیبری جیره شد اما بر مجموع مواد مغذی قابلیت هضم و انرژی قابل متابولیسم تأثیر معنی داری نداشت . بنابراین می توان نتیجه گرفت که ارزش غذا یی علف سیب زمینی ترشی وقتی تا میزان ٣٠ درصد جایگزین یونجه خشک گردد می تواند مشابه با یونجه خشک باشد.

صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به Isfahan University of Technology - مجله تولید و فرآوری محصولات زراعی و باغی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق