مرتضی محمدیان، احمد ارزانی، عبدالمجید رضایی،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۰ )
چکیده
در یک آزمایش فاکتوریل چهل و یک رقم تریتیکاله و دو رقم گندم (گندم نان رقم کویر و گندم دوروم رقم Dipper ۶ به عنوان ارقام متحمل به شوری) بهعنوان فاکتور اول و شش سطح شوری صفر، ۵/۰، ۱، ۵/۱، ۲ و ۵/۲ درصد (معادل صفر، ۸۵، ۱۷۰، ۲۵۵، ۳۴۰ و ۴۲۵ میلیمولار) نمک طعام بهعنوان فاکتور دوم اجرا شد. نتایج نشان داد که افزایش سطوح شوری موجب کاهش معنیدار درصد جوانهزنی، تعداد ریشهچه و وزن و طول ساقهچه و ریشهچه شده است. ژنوتیپهای مورد آزمایش اختلاف بسیار معنیداری از لحاظ صفات جوانهزنی مورد مطالعه و در نتیجه تحمل به شوری داشتند. ضمن اینکه اثر متقابل شوری × رقم نیز برای صفات مزبور بسیار معنیدار بود. گندم نان رقم کویر و گندم دوروم رقم Dipper ۶ در مرحله جوانهزنی تحمل کمتری به شوری نسبت به ارقام تریتیکاله داشتند. ژنوتیپهای 'Caracal'، 'Prego'، 'Lasko' و 'Zorro' کمترین درصد کاهش صفات نسبت به تیمار شاهد در سطوح مختلف شوری را داشتند و بهعنوان ارقام تریتیکاله متحمل به شوری در شرایط جوانهزنی شناخته شدند. در حالیکه ارقام تریتیکاله 'Pollmer'، 'Alamos ۸۳' و 'Magnat' بیشترین درصد کاهش صفات نسبت به تیمار شاهد در سطوح مختلف شوری را داشتند که بهعنوان ارقام تریتیکاله حساس به شوری در شرایط جوانهزنی شناخته شدند. به طورکلی، تنش شوری در ژنوتیپهای تریتیکاله از ۱۷۰ میلیمولار نمک طعام تا ۳۴۰ میلیمولار نمک طعام ایجاد شده و کاهش فزایندهای را در صفات مرتبط با جوانهزنی و رشد گیاهچه با افزایش میزان نمک در پی داشت.
لیلا برمه، نوراله معلمی، سید محمدحسن مرتضوی،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۰ )
چکیده
به منظور کاهش اتلاف آب تعرقی و افزایش کارایی مصرف آب درختان زیتون در اهواز، اثر ضدتعرقی کائولین در سه سطح (صفر، ۵/۲% و ۵%) بر چهار رقم زیتون (میشن، کنسروالیا، کایلت و بلیدی) در یک دوره چهار ماهه با سه تکرار مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد کائولین اثر معنیداری بر مقاومت روزنهای صبح و ظهر، محتوای نسبی آب برگ و پتانسیل آب گیاه دارد. بیشترین و کمترین مقاومت روزنهای صبح به ترتیب مربوط به تیمار شاهد با رقم کایلت و تیمار شاهد با رقم بلیدی بود. در ظهر نیز بیشترین مقاومت روزنهای با غلظت ۵% کائولین در رقم کنسروالیا و کمترین مقاومت روزنهای ظهر در سطح ۵/۲% کائولین در رقم بلیدی به دست آمد. بیشترین پتانسیل آب گیاه در غلظت ۵/۲% کائولین و کمترین آن در شاهد مشاهده گردید. سطح ۵/۲% کائولین در رقم کایلت بیشترین محتوای نسبی آب برگ و شاهد در رقم میشن کمترین محتوای آب را به خود اختصاص دادند. مطابق با نتایج به دست آمده، کائولین اثر معنیداری بر محتوای کلروفیل برگ نداشت، اما پرولین را کاهش داد و بدین ترتیب نقش مثبت خود را در کاهش تنش آبی گیاه با افزایش محتوای نسبی آب برگ و افزایش کارایی آن به اثبات رساند.
نصرالله محبوبی صوفیانی، فاطمه شیرمحمد، جواد پوررضا،
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۷۷ )
چکیده
برای بررسی اثر جایگزینی منابع پروتئین گیاهی به جای پودر ماهی بر عملکرد ماهی قزل آلای رنگین کمان، ۳ منبع پروتئین گیاهی شامل کنجالههای سویا، آفتابگردان و پنبه دانه در ۴ سطح جایگزینی ۱۰، ۲۰، ۳۰ و ۴۰ درصد به جای پودر ماهی، در قالب طرح کاملاً تصادفی به روش فاکتوریل ۴ × ۳ به علاوه یک شاهد در سه تکرار مورد استفاده قرار گرفت. کلیه جیرهها همانرژی و همپروتئین بود. تعداد ۷۸۰ قطعه ماهی قزل آلای رنگین کمان انتخاب و در ۳۹ قفس (هر قفس ۲۰ قطعه ماهی) جای گرفتند و پس از ۲ هفته سازگاری، به مدت ۴۶ روز با ۱۳ جیره آزمایشی تغذیه شدند. این جایگزینی سبب تفاوت معنیداری در معیارهای مورد ارزشیابی در مقایسه با جیره شاهد نشد. ماهیان تغذیه شده با جیرههای حاوی ۳۰ و ۴۰ درصد کنجاله پنبه دانه، وزن بیشتر، عملکرد رشد بهتر و ضریب تبدیل کمتری نسبت به ماهیان تغذیه شده با سایر جیرهها داشتند، ولی این تفاوت معنیدار نبود. بدون در نظر گرفتن سطح جایگزینی، مقایسه ماهیان تغذیه شده با ۳ منبع پروتئین گیاهی مختلف نشان داد که ماهیان تغذیه شده با جیره محتوی کنجاله آفتابگردان به طور معنیداری (۰۱/۰ > p) میانگین وزن و نسبت بازده پروتئین کمتر، عملکرد رشد پایینتر و ضریب تبدیل بالاتری نسبت به ماهیان تغذیه شده با جیرههای محتوی کنجالههای سویا و پنبه دانه داشتند. وزن نسبی کبد ماهیان تغذیه شده با جیره سویا به طور معنیداری (۰۱/۰ > p) بیش از ماهیان تغذیه شده با جیرههای پنبه دانه بود. جایگزینی جزیی کنجاله پنبه دانه، سبب دسترسی به انرژی بیشتر و بهبود عملکرد ماهی قزل آلای رنگین کمان گردید. به هر حال جیرههای محتوی کنجاله سویا تأثیر چندانی بر عملکرد قزل آلای رنگین کمان نداشت. این نتایج نشان میدهد که کنجالههای پنبه دانه و سویا میتوانند به عنوان منبع جایگزین مناسبی برای پودر ماهی در جیرههای قزل آلای رنگین کمان توصیه شوند.
جواد حمزهئی، محسن سیدی، گودرز احمدوند ، محمد علی ابوطالبیان،
دوره ۲، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۹۱ )
چکیده
فرونشانی علفهای هرز و افزایش تولید از اهداف سیستمهای کشت مخلوط است. به همین منظور، در سال زراعی ۱۳۸۹ در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بوعلی سینا، کشت مخلوط نخود و جو براساس طرح کرتهای خرد شده بر پایه بلوکهای کامل تصادفی در ۳ تکرار ارزیابی شد. تیمارهای کنترل (C) و عدم کنترل (NC) علفهای هرز در پلاتهای اصلی و کشتهای خالص دو گونه نخود (T۱) و جو (T۲) و مخلوطهای افزایشی آنها (T۳: ۱۰۰% ن + ۱۰۰% ج، T۴: ۱۰۰% ن + ۷۵% ج، T۵: ۱۰۰% ن + ۵۰% ج و T۶:۱۰۰% ن + ۲۵% ج) در کرتهای فرعی قرار گرفتند. بیشترین میزان عملکرد بیولوژیک و عملکرد دانه نخود ( به ترتیب ۸۷/۶۹۵ و ۸۸/۲۴۹ گرم در مترمربع) به تیمار CT۱ تعلق گرفت. در تیمارهای مخلوط بیشترین عملکرد دانه نخود و جو (به ترتیب ۱۲۸ و ۵۰۶گرم در مترمربع) در تیمارهای CT۶ و CT۳ به دست آمد. همچنین، تیمارهای کشت مخلوط، تعداد و وزن خشک کل علفهای هرز را به طور معنیداری نسبت به تک کشتی نخود کاهش دادند. علاوه بر این، در کلیه تیمارهای مخلوط LER بالاتر از ۱ بود و تیمار NCT۳ با ۴۰/۲ LER= در بالاترین سطح قرار گرفت. به طور کلی، میتوان توصیه کرد که کشت مخلوط افزایشی جو و نخود، ضمن مهار علفهای هرز مزرعه نخود، کارایی استفاده از زمین را افزایش میدهد.
محمدمهدی مجیدی،
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۱ )
چکیده
خشکی یکی از مهمترین عوامل کاهش عملکرد و ایجاد اختلال در مراحل مختلف رشد و نمو گیاهان به ویژه جوانه زنی در مناطق خشک و نیمهخشک است. شناسایی ارقامی که بتوانند تنش خشکی را در مرحله جوانهزنی بهتر تحمل کنند، در افزایش تراکم گیاهی در مزرعه و در نهایت عملکرد بیشتر مؤثر خواهد بود. در این آزمایش تعداد ۳۲ رقم جدید کلزا در یک آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار از نظر تحمل به تنش خشکی از طریق شاخص های مرحله جوانهزنی در آزمایشگاه مورد بررسی قرار گرفتند. تیمارهای تنش خشکی القا شده توسط پلی اتیلن گلیکول که از طریق یک مطالعه مقدماتی تعیین شد شامل شاهد (آب مقطر)، پتانسیل ۵- و ۱۰- بار بودند. نتایج نشان داد که اثر رقم، سطح تنش و اثر متقابل آنها برای تمام شاخص های اندازهگیری شده معنی دار بود. افزایش سطوح تنش خشکی نه تنها توان جوانه زنی تمامی ارقام را کاهش داد بلکه باعث کندی رشد ریشه چه و ساقه چه نیز شد. براساس مقادیر ویژه در تجزیه به مؤلفههای اصلی، مؤلفه اول و دوم به ترتیب مؤلفه توان جوانهزنی و مؤلفه رشد گیاهچه نامگذاری شدند. پراکنش ارقام براساس دو مؤلفه اول نشان داد که تنوع بالایی بین ارقام براساس جمیع صفات اندازهگیری شده تحت شرایط تنش خشکی وجود دارد. ارقام Likord و Okapi علاوه بر داشتن توان جوانهزنی بالا از قدرت رشد گیاهچه خوبی نیز برخوردار بودند و به عنوان ارقام متحمل شناسایی شدند. نتایج نشان داد که روش مؤلفه های اصلی می تواند برای شناسایی ارقام متحمل و بالا بردن درک روابط بین شاخص های اندازه گیری شده استفاده شود.
سوده دشتی، علیاکبر حبشی، حمید عبدالهی، محمد چمنی، مریم جعفرخانی کرمانی،
دوره ۲، شماره ۵ - ( ۹-۱۳۹۱ )
چکیده
امروزه استفاده از روشهای مهندسی ژنتیک توانسته است ضمن کوتاه کردن دوره طولانی اصلاح درختان میوه، این برنامهها را هدفمندتر کند. منظور از اجرای این تحقیق، بهینهسازی و بررسی عوامل مؤثر بر انتقال ژن با استفاده از Agrobacterium tumefacience به دو رقم گلابی بارتلت (Bartlett) و هرو دیلایت (Harrow Delight) بود. در همین راستا، دو ریزنمونه برگی و مریستم جوانه جانبی با استفاده از اگروباکتریوم سویه EHA۱۰۱ دارای ناقل دوتایی pBI۱۲۱ شامل ژنهای nptII و gus تلقیح شدند. عوامل مؤثر بر باززایی گیاهان تراریخت و فعالیت ژن gus که در این مطالعه بررسی شدند شامل غلظت باکتری مورد استفاده در تلقیح با دو تیمار OD۶۰۰ (۲/۰ و ۶/۰)، غلظت استوسرینگون (µmol ۱۰۰ و µmol۲۵۰)، پلورونیک F-۶۸ (صفر و ۰۲/۰%) و مدت زمان همکشتی (۲۴، ۷۲ و ۱۲۰ ساعت) بودند. نتایج نشان داد که رقم گلابی بارتلت از نظر باززایی و بیان ژن gus موفقتر از رقم هرو دیلایت است. همچنین ریزنمونه جوانه جانبی جایگزین مناسبی برای ریزنمونه برگی شناخته شد. نتایج بهینهسازی عوامل مورد بررسی در این آزمایش نشان داد که در هر دو ریزنمونه، استفاده از غلظت کمتر باکتری باعث افزایش کارآیی انتقال ژن میشود. از سوی دیگر، استفاده از ۲۵۰ میکرومول استوسرینگون میتواند بر انتقال ژن به هر دو ریزنمونه اثر مثبتی داشته باشد. در این بهینهسازی، حضور پلورونیک به عنوان یک ماده روکنشگر مؤثر شناخته شد. در بین مدت زمانهای همکشتی، کوتاهترین تیمار (۲۴ ساعت) بیشترین میزان انتقال ژن را نشان داد. تأیید انتقال ژن به ژنوم گیاهان تراریخته بهوسیله آزمون شیمی سلولی GUS، واکنش زنجیرهای پلیمراز (PCR) و همچنین لکهگذاری نقطهای (Dot Blot) و لکهگذاری سادرن
(Southern Blot) انجام شد.
محمد جلالی، صالح سنجری، مریم السادات موسوی نسب،
دوره ۳، شماره ۷ - ( ۳-۱۳۹۲ )
چکیده
مطالعات نشان میدهد برخی از گیاهان دارویی دارای اثرهای دگرآسیبی میباشند. بنابراین یکی از ابزارهای کاهش مصرف سموم علفکش، استفاده از خاصیت دگرآسیبی موجود در این گونههای گیاهی میباشد. این گیاهان در صورت قرارگیری در تناوب زراعی از اهمیت ویژهای برخوردار هستند. پژوهش حاضر بهمنظور بررسی اثر غلظتهای مختلف عصاره آبی برگ، ساقه، گل و ریشه گیاهان دارویی پونه و رازیانه بر صفات جوانهزنی و رشد ذرت (رقم سینگلکراس ۷۰۴) و نخود (رقم سفید) انجام گرفت. این آزمایش بهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با ۴ تکرار اجرا شد. ابتدا عصاره آبی غلیظ ۶% وزنی- حجمی تهیه و سپس عصارههای رقیق با استفاده از آب مقطر در غلظتهای صفر، ۲۵، ۵۰، ۷۵ و ۱۰۰ درصد بهدست آمد. نتایج نشان داد که گیاهان دارویی پونه و رازیانه دارای اثر دگرآسیبی میباشند و اثر عصاره آبی اندامهای مختلف این گیاهان بر صفات جوانهزنی ذرت و نخود یکسان نیست. غلظت عصارههای آبی، بر صفات جوانهزنی از قبیل درصد و سرعت جوانهزنی، طول ریشهچه و ساقهچه و زمان شروع تا پایان جوانهزنی تأثیرگذار میباشد. بهطوری که با افزایش غلظت، شدت بازدارندگی بیشتری در صفات مورد مطالعه مشاهده گردید. از بین اندامهای مورد مطالعه بهترتیب ساقه، برگ، گل و ریشه و از بین دو گیاه دارویی، رازیانه اثر بازدارندگی شدیدتری بر صفات جوانهزنی ذرت و نخود داشتند.
حسین قمری، گودرز احمدوند ، محمدعلی ابوطالبیان،
دوره ۳، شماره ۸ - ( ۳-۱۳۹۲ )
چکیده
به منظور ارزیابی تعیین دوره بحرانی کنترل علفهای هرز لوبیا، آزمایشی بهصورت طرح بلوکهای کامل تصادفی با ۱۲ تیمار و ۳ تکرار در سال ۱۳۹۰ در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان همدان به اجرا درآمد. تیمارهای آزمایشی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول شامل تداخل علفهای هرز با لوبیا تا ۱۰، ۲۰، ۳۰، ۴۰ و ۵۰ روز پس از سبز شدن و گروه دوم تیمارها نیز کنترل علفهای هرز تا مراحل مذکور بود. دو تیمار تداخل و کنترل علفهای هرز تا پایان فصل رشد نیز بهعنوان شاهد در نظر گرفته شدند. رقم مورد استفاده، رقم ناز بود که از ارقام رونده محسوب میشود. بذرها در خرداد ماه سال ۱۳۹۰ بهصورت دستی کشت گردیدند. نتایج نشان داد که در بین گونههای علفهای هرز، بیشترین شاخص اهمیت مقدار علف هرز (IVW) مربوط به علفهای هرز سلمهتره و تاجخروس ایستاده بهترتیب به میزان ۶۶/۳۶ و ۱۱/۳۰ درصد بود. با افزایش طول دوره تداخل، وزن خشک علفهای هرز روندی افزایشی داشت. در حالیکه تراکم آنها ابتدا افزایش و پس از رسیدن به نقطه بیشینه، کاهش یافت. با احتساب ۵ و ۱۰ درصد کاهش عملکرد قابل قبول برای لوبیا، دوره بحرانی کنترل علفهای هرز این گیاه بهترتیب ۲۰ تا ۶۸ روز پس از سبز شدن (معادل مرحله V۲ تا R۱) و ۲۳ تا ۵۵ روز پس از سبز شدن (معادل مرحله V۲ تا V۶) تعیین شد. در نتیجه، کنترل علفهای هرز لوبیا میبایست در این بازه-های زمانی صورت گیرد.
نیلوفر آقاییپور، محسن زواره، محمد رضا خالدیان،
دوره ۳، شماره ۸ - ( ۳-۱۳۹۲ )
چکیده
به منظور بررسی اثر پیشتیمار بذر با ایندول بوتیریک اسید بر ویژگیهای جوانهزنی لوبیا در تنش شوری، آزمایشی در سال زراعی
۹۱-۱۳۹۰ در آزمایشگاه دانشکده علوم کشاورزی دانشگاه گیلان بهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار انجام شد. در این آزمایش، سه سطح پیشتیمار (صفر، ۱۰ و ۲۰ میلیگرم در لیتر ایندول بوتیریک اسید) و پنج سطح شوری ناشی از NaCl (صفر، ۱، ۲، ۳ و ۴ دسیزیمنس بر متر) در نظر گرفته شد. نتایج تجزیه واریانس دادهها نشان از اثر معنیدار ایندول بوتیریک اسید بر طول ساقهچه، وزن خشک ریشهچه و ضریب آلومتری داشت. شوریهای مختلف هم اثرهای متفاوت و معنیداری بر طول ریشهچه و ساقهچه، وزن خشک ساقهچه، شاخص بنیه بذر و ضریب آلومتری داشتند. با این حال، برهمکنش تنش شوری و ایندول بوتیریک اسید تنها در مورد ضریب آلومتری معنیدار بود. در این آزمایش، سرعت و درصد جوانهزنی تحت تأثیر هیچ یک از تیمارها قرار نگرفت. مقایسه میانگینها نشان داد که افزایش غلظت ایندول بوتیریک اسید باعث افزایش طول ساقهچه (از ۹/۱ به ۱/۲ سانتیمتر)، وزن خشک ریشهچه (از ۰۳/۰ به ۰۵/۰ گرم) و ضریب آلومتری (از ۷۱/۰ به ۰۶/۱) شده و افزایش شوری بستر باعث کاهش جوانهزنی طول ریشه چه (از ۶/۲ به ۲ سانتیمتر)، شاخص بنیه بذر (از ۸/۲۰۲ به ۷/۱۴۷) و ضریب آلومتری (از ۱/۱ به ۷۸/۰) شد. افزایش شوری در ابتدا سبب افزایش طول ساقهچه و سپس کاهش آن شد. بنابراین، به نظر میرسد استفاده از ایندول بوتیریک اسید در پیشتیمار کردن بذرها بتواند از راه افزایش طول ریشهچه استقرار بهتری را برای گیاهچهها در شرایط شور ایجاد کند.
محمدجواد احمدی لاهیجانی، یحیی امام،
دوره ۳، شماره ۹ - ( ۷-۱۳۹۲ )
چکیده
به منظور مطالعه تأثیر تنش خشکی انتهای فصل بر عملکرد و اجزای آن و برخی ویژگیهای فیزیولوژیک گندم (Triticum aestivum L.)، پژوهشی مزرعهای در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز در سال زراعی ۱۳۹۰-۱۳۸۹ اجرا گردید. آزمایش بهصورت کرتهای خرد شده در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار بود. عامل اصلی رژیم آبیاری (آبیاری معمولی و قطع آبیاری بعد از گلدهی) و عامل فرعی ژنوتیپهای گندم نان (شانزده ژنوتیپ) بودند. نتایج نشان داد که قطع آبیاری پس از گلدهی باعث کاهش معنیدار عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت، شاخص افت دمای سایه انداز گیاهی، تعداد دانه در سنبله، وزن هزاردانه و محتوای آب نسبی برگ پرچم شد. حساسترین صفت به تنش خشکی عملکرد دانه (میانگین کاهش ۶/۵۱ درصد نسبت به شاهد) بود. بررسی ضرایب همبستگی نشان داد که بیشترین میزان همبستگی در شرایط آبیاری معمولی بین عملکرد دانه با عملکرد بیولوژیک (*۸۴۴/۰) و در شرایط تنش خشکی با تعداد دانه در سنبله (**۸۹۵/۰)، افت دمای سایهانداز (**۷۷۱/۰) و محتوای آب نسبی برگ پرچم (**۶۸۹/۰) وجود داشت. ژنوتیپهای متحمل دارای محتوای آب نسبی بالاتر و افت کمتر عملکرد در شرایط تنش خشکی بودند. بررسی روند تغییرات دمای سایهانداز در تیمار قطع آبیاری حاکی از آن بود که با گذشت زمان از اعمال تنش خشکی، دمای سایهانداز بهعلت کاهش هر چه بیشتر آب در دسترس، افزایش مییافت. بیشترین کاهش عملکرد دانه در اثر تنش خشکی، در ژنوتیپ C-۸۵-۷ مشاهده شد، در صورتیکه، رقم شیراز با کمترین کاهش در این جزء، از پایداری عملکرد و مقاومت به تنش خشکی انتهای فصل بیشتری برخوردار بود. با توجه به همبستگی مثبت و معنیدار بین عملکرد دانه و شاخص افت دمای سایهانداز گیاهی در هر دو شرایط رطوبتی، به نظر میرسد که این شاخص، شاخص مناسبی برای گزینش ژنوتیپهای گندم مقاوم به شرایط تنش خشکی انتهای فصل باشد.
حمیدرضا بلوچی،
دوره ۳، شماره ۱۰ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده
به منظور بهبود جوانهزنی بذر کدوی تخمه کاغذی در شرایط تنش شوری آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در سال ۱۳۹۰ در دانشگاه یاسوج اجرا شد. تیمارهای هیدروپرایمینگ با آب مقطر و اسموپرایمینگ با پلیاتیلن گلیکول (پتانسیلهای اسمزی ۵- و ۱۰- بار)، محلول ۱% و ۳% از نمکهای نیترات و فسفات پتاسیم و شاهد بدون پرایم به عنوان فاکتور اول و سطوح صفر، ۵۰، ۱۰۰، ۱۵۰ و ۲۰۰ میلی مولار محلول نمک طعام به عنوان فاکتور دوم در نظر گرفته شد. تجزیه واریانس دادهها نشان داد که اثر متقابل پرایمینگ و شوری بر کلیه صفات جوانهزنی بذر، رشد و برخی صفات فیزیولوژیک گیاهچه اثر بسیار معنیداری داشتند. نتایج نشان داد که کدوی تخمه کاغذی در مرحله جوانهزنی به شوری زیاد حساس نبود. پیشتیمار بذور کدو در شرایط شوری شدید با پلیاتیلن گلیکول ۵- بار منجر به بهبود افت وزن خشک ساقهچه گردید. اسموپرایمینگ با پلیاتیلن گلیکول ۵- بار و هیدروپرایمینگ بذر میزان کلروفیل کل گیاهچه را در غلظت ۱۵۰ میلیمولار نمک نسبت به شاهد افزایش معنیداری دادند. برای جوانهزنی و رشد و نمو بهتر گیاه کدوی تخمهکاغذی اسموپرایمینگ با نیترات پتاسیم ۱ درصد و پلیاتیلن گلیکول ۵- بار و سپس هیدروپرایمینگ را میتوان در بین سایر پرایمهای مورد مطالعه توصیه کرد.
عسل کشاورزنژاد قادیکلایی، سید عبدالرضا کاظمینی، محمد جعفر بحرانی،
دوره ۳، شماره ۱۰ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده
به منظور بررسی اثر مقادیر مختلف نیتروژن و بقایای گیاهی بر رشد، عملکرد و کارایی مصرف نیتروژن در گندم، آزمایشی در سال زراعی
۹۰-۱۳۸۹ در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز (منطقه باجگاه) بهصورت کرتهای دو بار خرد شده در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با ۴ تکرار انجام شد. تیمارها شامل نیتروژن (۴۵، ۹۰، ۱۳۵ و۱۸۰ کیلوگرم در هکتار) بهعنوان عامل اصلی، نوع بقایای گیاهی (بدون بقایا، ذرت، کلزا، آفتابگردان و گندم) بهعنوان عامل فرعی و مقدار بقایا (۲۵ و ۵۰ درصد وزن بقایا) بهعنوان عامل فرعی فرعی بود. نتایج نشان داد که اثر مقادیر نیتروژن، نوع و میزان بقایای گیاهی بر ارتفاع بوته، عملکرد و اجزای عملکرد، و کارایی مصرف نیتروژن معنیدار بود. بیشترین میزان عملکرد دانه و اجزای عملکرد در سطح ۱۸۰ کیلوگرم نیتروژن در هکتار و بیشینه کارایی مصرف نیتروژن در سطح ۴۵ کیلوگرم نیتروژن در هکتار بهدست آمد. با افزایش میزان بقایا از ۲۵ به ۵۰ درصد کلیه صفات بهجز ارتفاع بوته و تعداد سنبله در واحد سطح کاهش یافت. بیشینه عملکرد دانه گندم و کارایی مصرف نیتروژن در تیمار بدون بقایا بهدست آمد و کاربرد بقایا، باعث کاهش معنیداری در این صفات شد که این کاهش در تیمار بقایای آفتابگردان در مقایسه با سایر بقایای گیاهی کمتر بود.
فردین قنبری، محمد سیاری، مهدی صیدی، علی اشرف امیرینژاد،
دوره ۳، شماره ۱۰ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده
خشکی یکی از مهمترین مشکلات تولید گیاهان در مناطق خشک و نیمه خشک جهان از جمله ایران میباشد. در این مطالعه اثر
۵- آمینولوولونیک اسید (ALA)، به عنوان یک تنظیم کننده جدید رشد گیاهی، بر گیاه گشنیز تحت تنش خشکی مورد مطالعه قرار گرفت. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با دو فاکتور اصلی تنش خشکی در ۳ سطح (شامل رطوبت خاک در حد ظرفیت زراعی، رطوبت خاک در حد ۶۰ درصد ظرفیت زراعی و رطوبت خاک در حد ۳۰ درصد ظرفیت زراعی) و ALA در ۴ سطح (شامل ۰، ۲۵/۰، ۵/۰ و ۱ میلیمولار) در ۴ تکرار در گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه ایلام اجرا شد. نتایج حاصل نشان داد تنش خشکی و کاربرد ALA اثر معنیداری بر پارامترهای رشدی، شاخص کلروفیل و فعالیت آنتی اکسیدانی گیاه دارد. تنش خشکی سبب ایجاد آثار منفی بر رشد و عملکرد گیاه شد. در شرایط تنش خشکی ارتفاع گیاه، سطح برگ، وزن خشک و تر برگ، وزن تر و خشک گیاه و شاخص کلروفیل کاهش و فعالیت آنتی اکسیدانی افزایش یافت. کاربردALA به طور معنیداری سبب افزایش ارتفاع گیاه، سطح برگ، وزن خشک و تر برگ و گیاه، شاخص کلروفیل و فعالیت آنتی اکسیدانی گیاه گردید. تیمار ALA با افزایش کلروفیل و فعالیت آنتی اکسیدانی گیاه سبب کاهش آثار سوء تنش بر گیاه گشنیز شد. نتایج این تحقیق نشان دادکه ALA در غلظتهای پایین خاصیت تنظیمکنندگی رشد گیاهی داشته و ممکن است سبب افزایش تولید محصولات کشاورزی در شرایط خشکی شود.
سیدجمال الدین خواجه الدین،
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۷۹ )
چکیده
در این طرح اجتماعات گیاهی پارک ملی کلاهقاضی بررسی شده است. پارک ملی کلاهقاضی در ۳۶ کیلومتری جنوب اصفهان واقع شده و از تنوع گیاهی و جانوری زیادی برخوردار است. در این مطالعه ۲۱۴ گونه گیاهی جمعآوری شد. اجتماعات گیاهی پارک از نوع اجتماعات مناطق خشک است. با استفاده از روش کوادراتهای داخل هم، حداقل سطح اجتماعات پارک مطالعه شد، و با استفاده از منحنی گونه به سطح، کوادرات ۱۰۰ متر مربعی برای جمعآوری دادههای تاج پوشش و تراکم هر گونه و تعیین مقدار سنگ، سنگریزه و لاش برگ انتخاب گردید. برای تعیین اجتماعات، از روش اوردیناسیون برای آنالیز دادهها استفاده شد.
تابع پوشش گیاهی در این پارک کم و از صفر تا حداکثر پنج درصد متغیر است. اجتماعات گیاهی اصلی پارک را گونه های ذیل تشکیل میدهند:Cousinia piptocephala ، Acantholimon spp.، Anabasis aphylla، Artemisia sieberi، Pteropyrum aucheri، Scariola orientalis و Ebenus stellata. این گونهها با دیگر گونهها، اجتماعاتی را تشکیل میدهند. رویشگاههایی به صورت موزاییک وجود دارد که باعث تشکیل اکوتونها و افزایش تنوع اجتماع گیاهی در پارک میشود. اجتماعات گیاهی آبدوست در کنار چشمهسارها گسترش محدودی دارند. اکثر اجتماعات پارک از عامل ادفیک متاثر شدهاند، و عامل بیولوژیک درسطح محدودی موثر بوده است. گونهای .Ficus sp در پارک وجود دارد، که احتمال دارد گونه یا واریته جدیدی باشد.
ابراهیم روغنی حقیقی فرد،
دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۷۹ )
چکیده
به منظور بررسی سطوح مختلف باکتری Cellulomonas uda بر روند تخمیر و ترکیب شیمیایی، گیاه کامل ذرت به مدت ۶۰ روز در سیلوهای کوچک ۷۰ گرمی سیلو گردید. در یک طرح کاملاً تصادفی، سه عدد سیلو از گروه تیمار ۱ (بدون باکتری) و تیمارهای ۲ و ۳ (به ترتیب ۱۰۵×۲/۱ و ۱۰۵×۴/۲ واحد تشکیل کلنی یا CFU، به ازای هر گرم گیاه تازه) در سومین و شصتمین روز بعد از سیلو کردن باز شدند. معیارهای مورد اندازهگیری عبارت بود از: ماده خشک، اسیدیته، ماده آلی، کربوهیدراتهای محلول در آب، پروتئین خام، دیواره سلولی (NDF)، دیواره سلولی بدون همیسلولز (ADF)، همیسلولز و ازت آمونیاکی. افزودن باکتری در هر دو سطح باعث افزایش معنی دار اسیدیته سیلاژها در روز سوم گردید (۰۵/۰>P). اسیدیته نهایی علوفه سیلوشده با بیشترین غلظت باکتری، به طور معنیداری (۰۵/۰>P) بیشتر بود، که احتمالاً نشاندهنده افزایش شدت تخمیر کربوهیدراتهای ناشی از تجزیه سلولز در این سیلوهاست. با افزودن باکتری، میزان قندهای محلول در آب باقی مانده نهایی، به طور غیرمعنیداری افزایش یافت. میزان ازت آمونیاکی نهایی همه سیلاژها کمتر از ۸ درصد ازت کل، و در تیمارهای ۲ و ۳ از این هم کمتر بود. افزودن باکتری باعث کاهش میزان دیواره سلولی بدون همیسلولز (ADF) به میزان ۹/۱۱ و ۸/۱ درصد، به ترتیب در تیمارهای ۲ و ۳ گردید. میزان دیواره سلولی در تیمارهای ۱ و ۳ افزایش، و در تیمار ۲ حدود ۶/۳ گرم در هر کیلوگرم ماده خشک کاهش نشان داد. میزان همیسلولز در همه تیمارها افزایش داشت، اما میزان سلولز در تیمارهای ۱، ۲ و ۳ به ترتیب ۳۸/۹، ۳۷/۱۷ و ۴۹/۱۲ درصد کاهش یافت. به طور خلاصه، افزودن باکتری Cellulomonas uda در سطح ۱۰۵×۲/۱ CFU به ازای هر گرم گیاه تازه در افزایش قندهای محلول در آب باقی مانده، کاهش دیواره سلولی و هیدرولیز سلولز از گیاه کامل ذرت موثر است.
سیدجمال الدین خواجه الدین،
دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۷۹ )
چکیده
درختچه گون گزی (Astracantha adscendens) بومی ایران بوده و در رویشگاههای کوه سری کوههای زاگرس میروید. این رویشگاهها که در مناطقی مانند چهارمحال و بختیاری و فریدن بیشتر دیده میشوند، دارای برف زیاد وسراشیبهای تند هستند. این مطالعه در منطقه چلگرد چهارمحال بختیاری و فریدن اصفهان صورت گرفت. بدین منظور، عوامل محیطی چون شیب، ارتفاع از سطح دریا و آزیموت شمال مغناطیسی، و درگون گزی، قطر تاج پوشش به صورت چهار شعاع، در جهت بالا، پایین و دو سمت راست و چپ شیب اندازهگیری شد. بین ابعاد اندازهگیری شده گیاه و عوامل محیطی آنالیز رگرسیون انجام گردید.
نتایج نشان داد که شعاع سمت بالای شیب، با تغییر شیب همبستگی منفی خیلی شدید دارد. بین شعاع به طرف پایین و شیب همبستگی مشاهده نشد. دو شعاع سمت راست و چپ شیب هم که با یکدیگر همبستگی شدید مثبت داشتند، متناسب با شیب کوتاهتر میشدند. حجم درختچه نیز در جهت بالای شیب کاهش یافته است. با آنالیز خوشهای و رسم دندروگرام، شکل گیاه در هفت گروه طبقهبندی گردید. استرس فشار برف و یخ، باعث خراش و ساییدگی جوانههای سمت بالای شیب میگردد. با حرکت برف و باران، و نیز تردد حیوانات وحشی و دام اهلی، خاک و سنگریزه به طرف پایین حرکت کرده و تاثیر فیزیولوژیک و مکانیکی فوق را در گیاه موجب میشود. بنابراین، سر خوردن برف همراه با دیگر عوامل محیطی، آثار مختلفی بر شکل گیاه به جای میگذارند که میتوان آنها را در سه گروه تاثیر مکانیکی مستقیم برف، تاثیر فیزیولوژیک برف و تاثیر غیرمستقیم بارندگی و حیوانات وحشی طبقهبندی کرد. در اثر این عوامل و واکنش فیزیولوژیک گیاه به آنها، شکل گون گزی از قیفی یا واژ مخروطی به نیمه قیفی شکل و یا نیم واژ مخروطی تبدیل میگردد.
فریدا اعتمادی، شهاب مداح حسینی، حسین دشتی، عبدالرضا اخگر،
دوره ۴، شماره ۱۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
به منظور بررسی اثر ریزوباکتریهای محرک رشد گیاه (PGPR) بر مقاومت به شوری در مراحل رشد رویشی و زایشی گلرنگ
(Carthamus tinctorius)، آزمایشی بهصورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی و ترکیبی از تلقیح باکتریایی و شوری، هر کدام در سه سطح و چهار تکرار در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه ولی عصر (عج) رفسنجان انجام شد. تیمار تلقیح باکتریایی شامل شاهد (بدون تلقیح) و تلقیح با سودوموناس فلورسنس سویههای ۱۲ و ۵۲ و تیمار شوری بهصورت هدایت الکتریکی ۱ (شاهد)، ۶ و ۱۲ دسیسیمن بر متر در خاک اعمال شدند. نتایج نشان داد که سطح برگ با افزایش شوری کاهش یافت اما سودوموناس فلورسنس سویه ۱۲ توانست بهطور معنیداری سطح برگ را در مجموع سه زمان نمونهبرداری افزایش دهد. همچنین هر دو سویه باکتری بهکار برده شده شاخص کلروفیل برگ را در اواسط دوره پر شدن دانه نسبت به شرایط بدون باکتری افزایش دادند. در نهایت تعداد دانه در طبق، عملکرد دانه در بوته، وزن هزار دانه، عملکرد روغن و عملکرد بیولوژیک با افزایش سطح شوری کاهش یافتند اما تعداد طبق در بوته و شاخص برداشت تغییر نکردند. دو سویه باکتری بهکار برده شده در این آزمایش،فقط محتوای روغن را در سطح شوری شاهد افزایش دادند و بر بقیه اجزا عملکرد اثر معنیداری نداشتند. بهنظر میرسد که تلقیح بذر گلرنگ با باکتری محرک رشد میتواند سبب بهبود برخی شاخصهای رشد رویشی گلرنگ شود اما اثر آن بر عملکرد نیازمند بررسی بیشتر است.
رضا شیراوند، محمد مهدی مجیدی، فرشته اقبالی بابادی،
دوره ۴، شماره ۱۱ - ( ۱-۱۳۹۳ )
چکیده
تنش خشکی یکی از مهمترین عوامل محیطی در کاهش رشد، توسعه و تولید گیاهان است. جوانهزنی و رشد گیاهچه یکی از مراحل اصلی زندگی گیاه است که تحمل به خشکی در این مرحله شرط ادامه سایر مراحل به ویژه در کشت دیم است. در این زمینه تنوع ژنتیکی کافی در گونه زراعی گلرنگ محدود بوده و به نظر میرسد بتوان از پتانسیل گونههای وحشی سود جست. در این مطالعه، تحمل به خشکی سه گونه گلرنگ و هیبریدهای مستقیم و متقابل (شش هیبرید) حاصل از آنها تحت چهار سطح از پتانسیل اسمزی (۰، ۵-، ۱۰- و ۱۵- مگاپاسکال) توسط پلی اتیلن گلیکول با استفاده از آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد با افزایش سطوح تنش خشکی صفات درصد جوانهزنی، طول و وزن خشک برای صفات ریشهچه، ساقهچه و گیاهچه در گونه اهلی tinctorius Carthamus (Ct) نسبت به گونههای وحشی palaestinus C. (Cp)، C. oxyacanthus (Co) و نتاج حاصل از تلاقی آنها کاهش بیشتری یافت که این موضوع میتواند بیانگر مقاومت بیشتر گونههای وحشی نسبت به گونه اهلی باشد. نتایج حاصل از شاخصهای درصد کاهش، TOL و STI نیز بیان کننده مقاومت بیشتر گونههای وحشی و نتاج حاصل از تلاقی آنها نسبت به گونههای اهلی بود. تجزیه بای پلات براساس مؤلفههای اصلی نشان داد که گونه C. tinctorius حساسترین و نتاج حاصل از تلاقی دو گونه وحشی(Cpo و Cop) متحملترین به تنش خشکی بودند که میتواند ناشی از هتروزیس حاصل از تلاقی دو گونه باشد. نمودار سهبعدی والدین و نتاج حاصل از تلاقی آنها براساس شاخص STI برای صفت درصد جوانهزنی نشان داد که نتاج F۲حاصل از تلاقی گونه اهلی با دو گونه وحشی Ctp) و Cto) دارای تحمل به خشکی بالا در هر دو شرایط تنش و عدم تنش میباشند که میتوانند پس از مطالعات بیشتر در برنامههای پیشرفته
بهنژادی برای اصلاح و ایجاد ارقام متحمل به خشکی استفاده شوند.
آزاده خبازی پور، سید عبداله افتخاری، نوراله معلمی ، سید محمدحسن مرتضوی،
دوره ۴، شماره ۱۲ - ( ۵-۱۳۹۳ )
چکیده
این تحقیق به منظور ارزیابی تأثیر اسیدجیبرلیک و پاکلوبوترازول به ترتیب بر بهبود گلدهی و کاهش رشد رویشی توتفرنگی در جهت افزایش محصولدهی انجام شد. اسیدجیبرلیک و پاکلوبوترازول از تنظیم کنندگان رشد گیاهی هستند. اسیدجیبرلیک میتواند به-عنوان افزایش دهنده و پاکلوبوترازول بهعنوان کندکننده رشد عمل کند. در این آزمایش اسیدجیبرلیک در غلظت ۱۰۰ میلی گرم در لیتر در زمانهای ۳۰ و۹۰ روز پس از کشت و پاکلوبوترازول در غلظت ۱۵۰ میلیگرم در لیتر در زمان ۵۰ روز پس از کشت در قالب طرح کرت خرد شده با سه تکرار روی دو رقم توتفرنگی دیامنت و پاروس تیمار شدند. نتایج نشان داد که محلولپاشی برگی اسیدجیبرلیک در زمان ۳۰ روز پس از کشت به اضافه پاکلوبوترازول روی دو رقم، گلدهی، مقدار محصول و مواد جامد محلول میوه را کاهش داد ولی طول ساقه رونده را تا ۱۲۷ سانتیمتر افزایش داد. کاربرد اسیدجیبرلیک ۹۰ روز پس از کشت میانگین گلدهی را تا ۲۵ گل افزایش داد ولی مقدار میوه افزایش نیافت. تیمار پاکلوبوترازول تولید ساقه رونده را به شدت کاهش داد ولی بر تعداد برگ و طول دمبرگ اثر نداشت. همچنین تیمارها تأثیری بر میزان کلروفیل برگ نداشتند. بیشترین و کمترین وزن میوه مربوط به رقم دیامنت بود که به ترتیب در تیمار شاهد با ۸/۱۷ گرم و تیمار دو مرحله اسیدجیبرلیک به اضافه پاکلوبوترازول با ۸/۳ گرم بهدست آمد. در کل با تیمار اسیدجیبرلیک میوهدهی بهبود نیافت و تیمار پاکلوبوترازول در کاهش تعداد ساقه رونده بیشتر از دیگر ویژگیهای رویشی موثر بود.